سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الحق مع علی و علی مع الحق

ویژه عاشورا

    نظر

خانوم معلم نوشت :
عجیب حکایتی است ، عزیرترین ها ، یوسف و حسین ، از گودال و چاه به آسمان عزت رسیدند .....


 

2ـ با یه عشقی پرسید خانوم می شه فردا شال مشکی بیارم که دلم خواست با تمام وجود ببوسمش ..... یه صداقت معصومانه تو چشماش بود ....... از فردا با شال عزا اومد .... چشماش هم ، رنگ غم گرفت .... از روز بعد تعداد شال عزاها تو کلاس زیاد شد ...... حالا من یه کلاس دارم همه عزادار ارباب ................... با فرشته ها عزادار بودن خیلی با صفاست.....


 

3ـ آیا عقیق سرد ترک خورده دیده ای ؟!!؟... لبهای کودکان همه همرنگ او شده است ....


 

4ـ یه نقاشی کشیده بود از خیمه ای که تو سالن پایین عَلَم کرده بودن ... یه اسب با یال خونین کنارش .....  یه مشک پاره پاره که آب ازش چکه می کرد ......  و یه گهواره خالی که دل یه مادر بهش گره خورده بود ..... چه آتشی به جونم می زنه این نقاشی ، دلم می خواست سر به دیوار غریبی بذارم و زار بزنم .... خداااااااااااااااا من کجا ، این همه صداقت کجا ..... لیاقتم بده ....


 

حسین (ع) عصاره رحمت خداوند است ....


 

6ـ نگاه علقمه بی تاب اما ....... علی اصغر ، رقیه ، خواب اما ..............................عمو بیدار بود و با خودش گفت .... تلافی می کنم ای آب اما .....


 

آنگاه که در ، آتش گرفت ، خیمه گاه سوخت .
آنگاه که پهلوی زهرا (س) شکست حُرمت شکسته شد .
این فتنه فراگیر چنان شروع شد که گویی ابتدا سنگریزه ای بر تن دشتی چرخیده است اما این سنگریزه اسباب بارش بهمن هایی سهمگین را فراهم آورد............. امان از دل زینب ....


 

8ـ زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین ، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین ، عبور کردن از رگهای حسین و تپیدن با نبض حسین . زینب یعنی حسین در آئینه تانیث . زینب یعنی چشیدن خار پای حسین با چشم . زینب یعنی کشیدن بار حسین ، بر دل .....(آفتاب در حجاب ـ سید مهدی شجاعی)


 

شکیبایی ات را از دست مده زینب که آسمان بر ستون صبر تو استوار است.....(آفتاب در حجاب ـ سید مهدی شجاعی)


 

10ـ پارسال همین موقع ها بود که پرچم رو آوردن ..... نمایشگاه راه انقلاب .... اون شب فراموش نشدنی .... همه اون شب مونده بودیم که نمایشگاه رو برای روز افتتاحیه آماده کنیم .... خدااااااااااااااا.... اون شب چه کردی با دل ما ؟؟؟؟؟؟؟.... چه مهمانی باشکوهی بود .... نمی دونم ما میزبان پرچم بارگاه سقا بودیم یا سقا ما رو میزبانی می کرد ..... چه شبی بود .... ای کاش سحر نمی شد ...... سرخی پرچمت .... یا قطیع الکفین ..... عطر بهشتی .... یا ابالفضل ....


 

11ـ ای کاش این بار هُرم محرم با نیسم سیمایش فرو بنشیند ...... الیس الصبح بقریب ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!


 

 


 

یا رب الحسین
بحق الحسین
اشف صدر الحسین
بظهور الحجه